98ia
98ia
داستان و رمان
رایگان
۱۳۹۳/۳/۱۲
۱
فارسی
۰
۲۴۹۹
تگ های این کتاب
توضیحات
” و دریغا – ای آشنای خون ِ من، ای همسفر ِ گریز!- آنها که دانستند چه بی گناه در این دوزخ ِ بی عدالتی سوخته ام در شماره از گناهان ِ تو کمترند!” گاهی برای فرار از دردها هم همسفر لازمه؛ همسفری برای گریز! گریز از خود، از غم، از هر چه هست و بودنش آزارت میده؛ از هر چه نیست و نبودنش آزارت میده… همسفر ِ گریز، داستان ِ تکراری ِ نگفتن هاست. هر کس توی دنیای درونش، با خودش ، با خیلی ها، حرفهایی داره، فکر هایی داره. گاه خجالت میکشیم بگیم، گاه مصلحت نمی بینیم بیان کنیم و گاه “زمان” فرصت ِ گفتن رو ازمون می گیره… عشق بین یک مسیحی و یک مسلمون، شاید تکراری باشه. ولی روایت همسفر ِ گریز، روایت واقعیت ِ این عشقه…"
حمایت از گروه برنامه نویس
از ما حمایت کنید